کلبه ی تنهایی

از عارفی پرسیدم چه حک کنم روی نگین انگشترم که وقتی غمگینم و وقتی شادم او را بنگرم؟گفت حک کن:میگذرد........

 

 کاش دنیا یک بار هم که شده بازیش را به ما می باخت...

 

مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش...

 

68571_634482281224403881_l

 

کودکانی هستند که شبها با دیدن کارتون میخوابند...


کودکانی هم هستند که شب ها را در کارتون میخوابند...

 

 

هر جا که می بینم نوشته است:


خواستن توانستن است...


اتیش میگیرم...


یعنی اون نخواست که نشد...

 

                        

عمریست نشستم...

 

پای لرز خربزه هایی که هیچ وقت یادم نمی اید کی؟؟؟


خوردمشان....

 

خدایا دنیا شهوت سرایی شده برای خودش...

 

نمی خواهی فیلترش کنی...

 

از من وفای زنانه میخواهد...

 

کسی که غیرت مردانه ندارد...

 

هیچ انتظاری از کسی ندارم !

این نشان دهنده ی قدرت من نیست !

مسئله، خستگی از اعتماد های شکسته است... !

 

 

 


 

 

با چشمانی پر از اشک بدنبال قبرم میگردی...

 

مگه یادت رفته روزی بهم گفتی...

 

گورت را گم کن...

 

 

گاهی وقتها دلم می خواهد بگویم:
من رفتم، باهات قهرم، دیگه تموم، دیگه دوستت

ندارم...!
وچقدر دلم می خواهد بشنوم:

کجا بچه لوس؟ غلط می کنی که میری! مگه دست خودته؟

رفتن به این راحتی نیست...!
 
 
 
 

اگر از حوالی دلم گذشتی اهسته رد شو...

 

دلتنگی را با هزار بدبختی خوابانده ام...

 

وقتی از چشم کسی بیفتی"مثل یک قطره اشک...

 

دیگه فرقی نمیکنه کجا باشی...

 

روی گونه...

 

گونه ی چشم...

 

و یا روی خاک...

 

تو دیگر چکیده ای...

 

دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد...

 

یکبار قسمت کردم چند برابر شد...

 

دست بر دلم نزار میسوزی...

 

داغ خیلی چیزها بر دلم مانده...

 

زندگی میتواند فوق العاده باشد اگر دیگران...

 

ما را به حال خودمان بگذارند...

 

از حقیقت های تلخ خسته ام...

 

یک دروغ شیرین بگو...

 

بگو دوست دارم...

 
 

Photo-skin.ir-Light275

بهار و این همه دلتنگی؟

 

نه شاید فرشته ای فصل ها را اشتباه ورق زده باشد...

 

فقط یکیو میخام باهاش برم کافه . . .

برم پارک . .با هم فدم بزنیم . . .

رباط هم بود  ,  بود !!!

بی احساسیش شرف دارد به احساس بعضی ادمها . . .

 

ای کاش نقشه سرزمینم به جای گربه شبیه سگ بود . . .

 

تا مردمش به جای این همه خیانت کمی باوفا بودند . . .

 




گاهی اوقات



حسرت تکرار یه لحظه



دیوانه ام میکند /.

 

میخواهم اینده ای بسازم که حتی....

 

گذشته ی تلخم جلویم زانو بزند....

 

به چه امیدی حوایت شوم؟؟؟

 

وقتی ادم نیستی...

 


مگر خودت نگفتی خداحافظ؟

پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟

برو به سلامت

دیگر هم سراغم را نگیر!

خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشینم

و دلیل رفتنت را جویاشوم...

 


 

مرا بی رحمانه  یاد نمیکنی . . .اما باز هم دلم تو را میخواهد . . .

چه غرور بی غیرتی داری ای دل من . . .

 



خداوندا امضا کن…

به یکتایی ات قسم،کم آورده ام…

بازکن نامه را،

استعفاى من است از زمینتـــ…


مبارکــــــ خودت باشد،

اینجا کسی مرا دوســــــــت ندارد...

 

کودک گل فروشی التماس میکرد گفت گل بخر...

 

گفتم برای کی...

 

گفت برای عشقت...

 

گفتم اگه عشقم به عشقش هدیه داد چی؟

 

لحظه ای مکث کرد و گفت:گلها فروشی نیست...

 

کاش...!

 

باز معلمی بود و انشایی میخواست...!

 

روزگار خود را چگونه میگذرانید...!

 

تا چند خط برایش دردودل کنم...!!!

 

زندگی به من اموخت...

 

انسان ها نه دروغ میگویند و نه زیر حرفهایشان میزنند...

 

اگر چیزی میگویند...

 

صرفا احساساتشان در همان لحظه است...

 

نباید رویش حساب کرد...

 

گفت فراموشم کن...

 

اما نمی دانست...

 

که اصلا ارزش به یاد ماندن را نداشت...

 

بوی بد خیانت تمام شهر را فرا گرفته است...

 

مردان چشم چران...

 

زن های خائن...

 

دخترای پول پرست...

 

پسران شهوتی...

 

خدایا پس چه شد یک سیب و این همه تقاص...

 

هدایت به بالا

کد هدایت به بالا